نگاه اجمالی به کتاب معامله گر منضبط - بخش دوم
پرورش ذهن برای موفقیت در بازار
بر اساس تجربیات معاملاتی، مشاهدات و تحقیقاتی که به شخصه انجام داده ام، دریافته ام که همه معامله گران (چه برنده چه بازنده)، تجربیات مشابهی دارند. هر دو گروه به هر حال در نقطه ای از حرفه معامله گری خود تشویش، اضطراب، ناکامی و درد روانی ناشی از شکست را تجربه کرده اند. آن عده کوچک از معامله گرانی که موفق به عبور از این مرحله و گردآوری ثروت شده اند، کسانی بوده اند که عاقبت خود را برای شناخت موانع پیچیده روان شناختی در حیطه معامله گری و غلبه بر این موانع به زحمت انداخته اند، که البته این کار حتی برای بهترین و باهوشترین آنها، چندین سال به طول انجامیده است.
اعتماد به نفس و ترس حالاتی از ذهن هستند که ماهیتی مشابه دارند ولی مثل کفه های یک ترازو؛ وقتی سطح اعتماد به نفس شخص بالا میرود، به همان میزان تشویش، اضطراب و ترس او کاهش پیدا میکند.
چرا یک الگوی فکری جدید لازم است؟
تربیت های معمول اجتماعی، به مرور باورها و ارزشهایی را به شخص یاد میدهند و در او یک الگوی فکری ایجاد میکنند تا شخص بتواند به کمک آنها در جامعه زندگی کند. در این فصل، قصد من بر ان است که نشان دهم این الگوی فکری در بازار و محیط معامله گری کارآیی ندارد. گام اول در مسیر پاک سازی ذهن این است که خود را در معرض اطلاعاتی قرار دهید که باعث شوند مرتب از خود سوال کنید: «اگر این حرف درست باشد، چه باید کرد؟»
برای اغلب مردم، یک محیط ساکن و بدون تغییر، اساسی ترین بخش تشکیل دهنده حس امنیت و آرامش است، اما بازار پویا و در حرکت دائمی است. علاوه بر اینها، اصول شناخته شده صرف وقت، تلاش و پاداش متناسب با کار که در اغلب مشاغل وجود دارند در بازار بی معنی هستند.
در وهله اول ممکن است فکر کنید پول در آوردن در ظرف چند دقیقه مگر چه اشکالی دارد؟ باید بگویم خیلی اشکال دارد! چه آگاه باشید و چه نباشید، اغلب ما (اگر نگوییم همه ما) در سیستمی ساختار یافته از باورها بزرگ شده ایم که در آن، شرایطی را که یک فرد مستحق دریافت پول میشود، کاملا مشخص کرده است. در واقع بسیاری از مردم، به خاطر تربیت اجتماعی که از کودکی یاد گرفته اند و نیز باورهای دینی، خود را مستحق دریافت پول برای چیزی که برای آن کار نکرده اند نمیدانند.
لذا کسب پول فراوان در یک مدت کوتاه، آن هم بدون هیچ گونه تلاش در تعریفی که بسیاری از افراد در مورد کار کردن و پول درآوردن دارند، نمیگنجند.
راه حلی که معامله گر برای رفع این تناقض ذهنی برمیگزیند این است که خیلی متواضعانه و گاه متکبرانه (ولی ناخودآگاه) راهی پیدا میکند تا تمام سودهایش را به بازار برگرداند!
در یک وضعیت هیجانی، اگر نیاز باشد در چند ثانیه تصمیم بگیرید، معمولا زمانی برای مقایسه شرایط فعلی با تجارب قبلی خود در بازار ندارید. احتمالا حتی به یاد هم نمیآورید که در گذشته رفتار مشابهی انجام داده اید و به پیامدهای ناگواری دچار شده اید. اما احتمالا برایتان جالب خواهد بود که بدانید تعداد این عکس العمل های اینچنینی که به شکست منتهی می شوند انگشت شمارند. برخی از این اشتباهات در زیر آورده شده اند و هر یک از آنها علت مشخصی دارند که ریشه در طرز فکر فرد دارد، ولی میتوان آنها را تغییر داد:
1. اجتناب از تعریف ضرر یا تعیین حد ضرر
2. خارج نشدن از یک معامله زیان ده، حتی وقتی خودتان اذعان دارید که دیگر احتمال سود در این معامله بسیار اندک است.
3. اصرار کردن بر یک عقیده به خصوص در مورد جهت بازار یا تعیین تکلیف برای بازار
4. تمرکز بر قیمت و ارزش پولی معامله، به جای تمرکز بر پتانسیل بازار برای حرکت بر اساس رفتار و ساختار فعلی آن.
5. معامله برای انتقام و سعی در تنبیه بازار به خاطر آن چیزی که فکر میکنید از شما ربوده است.
6. نگرفتن موقعیت مخالف (در بازار آتی) و یا خارج نشدن از معامله وقتی به وضوح تغییر جهت در بازار را حس میکنید.
7. مراعات نکردن قواعد سیستم معاملاتی خودتان
8. پیشبینی حرکت قیمت و برنامه ریزی برای استفاده از آن و سپس احساس فلج شدگی، درست در زمانی که باید وارد معامله شوید و لذا از دست دادن فرصت.
9. اعتماد نکردن و عمل نکردن بر اساس شم و درک شهودی
10. داشتن روندی ثابت در معاملات موفق در یک دوره زمانی و سپس باز پس دادن تمام سودهای اندوخته به بازار طی یکی دو معامله و تکرار مکرر این چرخه.
مهارتهایی که باید کسب شوند:
1. ساز و کار رسیدن به هدف را یاد بگیرید، به گونه ای که همیشه با نگاهی مثبت بر آنچه میخواهید به دست آورید تمرکز کنید نه آنچه از آن ترس دارید.
2. نحوه شناسایی مهارتهای لازم برای پیشرفت در معامله گری را بیاموزید و بر توسعه آنها تمرکز کنید. به پول که خود صرفاً یک محصول جانبی آن مهارتهاست تمرکز نکنید.
3. یاد بگیرید که چکونه خود را مرتباً اصلاح کنید که بتوانید با میل و رغبت به تغییرات بنیادی که در شرایط بازار رخ میدهد واکنش نشان دهید.
4. مقدار ریسکی که با آن مشکل ندارید (حد ریسک معقول) را مشخص کنید. یاد بگیرید که چگونه بعداً در ضمن حفظ نگاه بی طرفانه به فعالیتهای بازار آن را بالاتر ببرید و به فراخور شرایط آن را اصلاح کنید.
5. یاد بگیرید که چگونه معاملات خود را به محض شناسایی فرصت اجرا کنید.
6. بیاموزید که به بازار اجازه بدهید تعیین کند چه مقدار سود کافی است و از ذهنیات خود برای تعیین پتانسیل سود و میزان کافی بودن یا نبودن آن استفاده نکنید.
7. یاد بگیرید چگونه باورها و عقایدتان را سازماندهی کنید تا ادراک خود از حرکت بازار را به درستی کنترل کنید.
8. روش پیدا کردن یک نگاه بی طرف نسبت به بازار را یاد بگیرید.
9. بیاموزید که تحت چه شرایطی دریافتهای شهودی تان نسبت به بازاردرست و قابل اطمینان هستند و بر اساس آنها عمل کنید.
![user](/img/user.png)